در سر کلمه‌ی شهادت

تا به گفت و به کرد داننده شودش کرد و گفت ماننده
قول و فعلش چو مستقیم آید در مقام ادب مقیم آید
بر نگردد ز کار ده مرده تا شود کاردان و پرورده
هر چه آید به خفیه در دل پیر کند آماده زود و گوید: گیر
هیچ محتاج کن مکن نبود شیخ را حاجت سخن نبود
چون درو گردد این نشان روشن شودش دل درست و جان روشن
روی و رایش تمام نور شود لایق خلوت و حضور شود