در ترتیب ظهور موالید ثلاثه اول در صفت معدن

جرم خورشید گرد پیکر خاک مدتی چون بگشت با افلاک
آب و خاکش ز عکس تافته شد تبش اندر دو گانه یافته شد
متصاعد شد از میان دو بخار که دو روحند و در هوا طیار
روح خاکی کثیف بود و نژند روح آبی لطیف و نیز بلند
روح آبی چو در مشیمه‌ی کان محتبس گشت ز اقتضای زمان
روش آفتاب تابش داد حرکت کرد و اضطرابش داد
بر هوا رفت و آب شد، بچکید بر زمین گرم گشت و پس بتپید
زان صعود و هبوط پیوسته گشت اجزاش روشن و بسته
زمره‌ای روح مطلقش گفتند فرقه‌ای دهن و زیبقش گفتند
روح خاکی چو پس دخانی بود وندرو اندکی گرانی بود
به یکی معدن احتباسش کرد جنبش خویش در حراسش کرد
تپشی دایم اندرو پیوست راه بیرون شدش نبود، ببست
چون بسی روزگارش این شد ورد در گوکان فتاد و شد گوگرد
قدما نفس نام کردندش حکما احترام کردندش
ذکر این نفس و روح راز نهفت شد به جسمی غبار معدن جفت
روح و نفس و بدن مهیا شد کارگاهی ز خاک پیدا شد
نوبتی دیگر از حرارت کان گرم گشت این سه جزو را ارکان
شد ز حر مقام و ضیق محل عقد آن در رطوبت این حل
وین سه را در زمان پیوستن گاه پیمان و دوستی بستن
وزن و قدر ار به اعتدال بود تن مصفا و جان زلال بود