گر چراغی به راه ما داری
|
|
به در آییم ازین شب تاری
|
ما چه داریم کان ندادهی تست؟
|
|
چه نهد کس که نانهادهی تست؟
|
به عنایت علاج کن رنجم
|
|
دستگاهی فرست از آن گنجم
|
دست و دامن گشاده مییم
|
|
مدوان، چون پیاده مییم
|
چون گریزم؟ که پای راهم نیست
|
|
چون نشینم؟ که دستگاهم نیست
|
گر چه دانم که نیک بد کردم
|
|
چه توان کرد؟ چونکه خود کردم
|
قلمی بر سر گناهم کش
|
|
راه گم کردهام، براهم کش
|
گر تو توفیق بندگیم دهی
|
|
جاودان خط زندگیم دهی
|
دل من خوش کن از شمایل خود
|
|
گردنم پر کن از حمایل خود
|
کام من پیش تست، پیشم خوان
|
|
خاکپای سگان خویشم خوان
|
با وفا عقد کن روانم را
|
|
همدم صدق ساز جانم را
|
دیر شد، ساغر میم درده
|
|
که من امشب نمیروم در ده
|
میدوم در پی تو سرگشته
|
|
تا به پایان برم سر رشته
|
من ازین دو رهی به آزارم
|
|
تو فرستادهای، تو باز آرم
|
چون نهشتند در سرم مغزی
|
|
نغز دانی تو کمتر از نغزی
|
عشق و دیوانگی و سرمستی
|
|
کرد بازم بدین تهی دستی
|
از برای تو در تو دارم دست
|
|
چون تو باشی، هر آنچه باید هست
|
کردگارا، به حرمت نیکان
|
|
که در آرم به سلک نزدیکان
|
ریشهی آز بر کش از جانم
|
|
به نیاز و طمع مرنجانم
|
از شراب حضور سیرم کن
|
|
در نفاذ سخن دلیرم کن
|