به وقت گل شدم از توبه شراب خجل

به وقت گل شدم از توبه شراب خجل که کس مباد ز کردار ناصواب خجل
صلاح ما همه دام ره است و من زین بحث نیم ز شاهد و ساقی به هیچ باب خجل
بود که یار نرنجد ز ما به خلق کریم که از سال ملولیم و از جواب خجل
ز خون که رفت شب دوش از سراچه چشم شدیم در نظر ره روان خواب خجل
رواست نرگس مست ار فکند سر در پیش که شد ز شیوه آن چشم پرعتاب خجل
تویی که خوبتری ز آفتاب و شکر خدا که نیستم ز تو در روی آفتاب خجل
حجاب ظلمت از آن بست آب خضر که گشت ز شعر حافظ و آن طبع همچو آب خجل