کاروان شهید رفت از پیش | و آن ما رفته گیر و میاندیش | |
از شمار دو چشم یک تن کم | وز شمار خرد هزاران بیش | |
توشهی جان خویش ازو بربای | پیش کایدت مرگ پای آگیش | |
آن چه با رنج یافتیش و بذل | تو به آسانی از گزافه مدیش | |
خویش بیگانه گردد از پی سود | خواهی آن روز مزد کمتر دیش | |
گرگ را کی رسد صلابت شیر؟ | باز را کی رسد نهیب شخیش؟ |
□
رهی سوار و جوان و توانگر از ره دور | به خدمت آمد، نیکو سگال و نیک اندیش | |
پسند باشد مر خواجه راپس از ده سال | که: باز گردد پیر و پیاده و درویش؟ |
□
ای لک، ار ناز خواهی و نعمت | گرد درگاه او کنی لک و پک | |
یخچه بارید و پای من بفسرد | ورغ بر بند یخچه را ز فلک |
□
بسا که مست درین خانه بودم وشادان | چنان که جاه من افزون بد از امیر و ملوک | |
کنون همانم و خانه همان و شهر همان | مرا نگویی کز چه شدست شادی سوک؟ |
□
زان می، که گر سرشکی ازان درچکد به نیل | صدسال مست باشد از بوی او نهنگ | |
آهو به دشت اگر بخورد قطرهای ازو | غرنده شیر گردد و نندیشد از پلنگ |
□
می لعل پیش آر و پیش من آی | به یکدست جام و به یکدست چنگ | |
از آن می مرا ده، که از عکس او | چو یاقوت گردد به فرسنگ سنگ |
□
کسان که تلخی زهر طلب نمیدانند | ترش شوند و بتابند روز زاهل سال | |
ترا که میشنوی طاقت شنیدن نیست | مرا که میطلبم خود چگونه باشد حال؟ | |
شکفت لاله توزیغال بشکفان که همی | به دور لاله به کف برنهاده به، زیغال |
□
دریغم آید خواندن گزاف وار دو نام | بزرگوار دو نام از گزاف خواندن عام |