قاعده در تفکر در انفس

به مبدا هر یکی زان مصدری شد به وقت بازگشتن چون دری شد
از آن در کامد اول هم بدر شد اگرچه در معاش از در به در شد
از آن دانسته‌ای تو جمله اسما که هستی صورت عکس مسما
ظهور قدرت و علم و ارادت به توست ای بنده‌ی صاحب سعادت
سمیعی و بصیری، حی و گویا بقا داری نه از خود لیک از آنجا
زهی اول که عین آخر آمد زهی باطن که عین ظاهر آمد
تو از خود روز و شب اندر گمانی همان بهتر که خود را می‌ندانی
چو انجام تفکر شد تحیر در اینجا ختم شد بحث تفکر