به زیر چرخ دل شادمان نمیباشد
|
|
گل شکفته درین بوستان نمیباشد
|
خروش سیل حوادث بلند میگوید
|
|
که خواب امن درین خاکدان نمیباشد
|
به هر که مینگرم همچو غنچه دلتنگ است
|
|
مگر نسیم درین گلستان نمیباشد؟
|
به طاقت دل آزرده اعتماد مکن
|
|
که تیر آه به حکم کمان نمیباشد
|
به یک قرار بود آب، چون گهر گردد
|
|
بهار زندهدلان را خزان نمیباشد
|
کناره کردن از افتادگان مروت نیست
|
|
کسی به سایهی خود سرگران نمیباشد
|
مکن کناره ز عاشق، که زود چیده شود
|
|
گلی که در نظر باغبان نمیباشد
|
هزار بلبل اگر در چمن شود پیدا
|
|
یکی چو صائب آتشزبان نمیباشد
|