زین آب پدید شد حبابی
|
|
شد هجدههزار عالمش نام؟
|
آغاز جهان بین چه چیز است؟
|
|
بنگر که چه باشدش سرانجام؟
|
هر چیز از آنچه گشت پیدا
|
|
آن چیز بود به کام و ناکام
|
آن را که ز می سرشت طینت
|
|
بی می نفسی نگیرد آرام
|
و آن کس که هنوز در خمار است
|
|
هم مست شود ولی به ایام
|
خرم دل آنکه از لب یار
|
|
جام می ناب میکند وام
|
ای بیخبر از شراب مستی
|
|
ننهاده ز خویشتن برون گام
|
در صومعه چند دیگ سودا
|
|
پختیم؟ و هنوز کار ما خام
|
در میکده نیز روزکی چند
|
|
بنشین تو ز وقت روز تا شام
|
مینوش به کام دوست باده
|
|
پس هم به دور چشم آن لارام
|
میبین رخ جان فزای ساقی
|
|
در جام جهان نمای باقی
|