این قصیده را برای شیخ اجل سعدی نوشت

تو ای یوسف مصر دولت نگویی بشیری به محزون کنعان فرستم؟
تنی را که رنجی است راحت نمایم دلی را که دردی است درمان فرستم
سوی سیف فرغانی آن مخلص خود چو دانا خطابی به نادان فرستم
بمن گر سخن از پی آن فرستی که تا من سخن در خور آن فرستم
صف لشکر من ندارد سواری که با رستم او را به میدان فرستم
من از همت تو چو آنجا رسیدم که بار فصاحت به سحبان فرستم،
به منشور سلطان ولایت گرفتم خراج ولایت به سلطان فرستم