فی التوحید الباری تعالی

رو ترک سر بگیر و ازین جیب سر برآر رو ترک زر بگو و ازین سکه نام گیر
گر زندگی خوهی چو شهیدان پس از حیات بر بستر مجاهده پیش از اجل بمیر
ای جان! به نفس مرده شو و از فنا مترس وی دل! به عشق زنده شو و تا ابد ممیر
روزی که حکمت از پی تحقیق وعدها تغییر کاینات بفرماید، ای قدیر!
گهواره‌ی زمین چو بجنبد به امر تو گردد در آن زمان ز فزع شیرخواره پیر،
با اهل رحمتت تو برانگیز بنده را کان قوم خورده‌اند ز پستان فضل شیر
من جمع کرده هیزم افعال بد بسی و آنگه گذر بر آتش قهر تو ناگزیر
از بهر صید ماهی عفو تو در دعا از دست دام دارم و از چشم آبگیر
نومید نیستم ز در رحمتت که هست کشت امید تشنه و ابر کرم مطیر
تو عالمی که حاصل ایام عمر من جرمی است، رحمتم کن و عذری‌ست، در پذیر
فردا که هیچ حکم نباشد به دست کس ای دستگیر جمله! مرا نیز دست گیر!