رو ترک سر بگیر و ازین جیب سر برآر
|
|
رو ترک زر بگو و ازین سکه نام گیر
|
گر زندگی خوهی چو شهیدان پس از حیات
|
|
بر بستر مجاهده پیش از اجل بمیر
|
ای جان! به نفس مرده شو و از فنا مترس
|
|
وی دل! به عشق زنده شو و تا ابد ممیر
|
روزی که حکمت از پی تحقیق وعدها
|
|
تغییر کاینات بفرماید، ای قدیر!
|
گهوارهی زمین چو بجنبد به امر تو
|
|
گردد در آن زمان ز فزع شیرخواره پیر،
|
با اهل رحمتت تو برانگیز بنده را
|
|
کان قوم خوردهاند ز پستان فضل شیر
|
من جمع کرده هیزم افعال بد بسی
|
|
و آنگه گذر بر آتش قهر تو ناگزیر
|
از بهر صید ماهی عفو تو در دعا
|
|
از دست دام دارم و از چشم آبگیر
|
نومید نیستم ز در رحمتت که هست
|
|
کشت امید تشنه و ابر کرم مطیر
|
تو عالمی که حاصل ایام عمر من
|
|
جرمی است، رحمتم کن و عذریست، در پذیر
|
فردا که هیچ حکم نباشد به دست کس
|
|
ای دستگیر جمله! مرا نیز دست گیر!
|