هتک استار مسلمانان چنین تا کی کنند
|
|
ظالمان خانهسوز و کافران پرده در
|
از جفای ظالمان و گرم و سرد روزگار
|
|
یک جهان مظلوم را لب خشک نانی دیدهتر
|
اشکم گور است و پهلوی لحد بر پشت خاک
|
|
گر کسی خواهد که اندر مامنی سازد مقر
|
چون نزول عیسی اندر عهد ما ناممکن است
|
|
عدل غازان است ما را همچو مهدی منتظر
|
عدل تو درشان ما دولت بود درشان تو
|
|
در شود روزی چو در حلق صدف افتد مطر
|
دست لطفی بر سر این یک جهان بیچارهدار
|
|
کاین نماند پایدار آنگه که عمر آید بسر
|
از برای مال حاجت نیست شاهان را به ظلم
|
|
و از برای بار حاجت نیست عیسی را به خر
|
نام ظالم بد بود امروز و فردا حال او
|
|
آن نکرده نیک با کس جایش از حالش بتر
|
چون مگس در شهد مظلوم اندر آویزد بدو
|
|
اندر آن روزی که از فرزند بگریزد پدر
|
محکمه آن وقت محشر باشد و محضر ملک
|
|
ذوالجلال آن روز قاضی باشد و زندان سقر
|
با شما بودند چندین ملک جویان همنشین
|
|
وز شما بودند چندین پادشاهان پیشتر
|
حرف گیرانی که خط ظلمشان بودی روان
|
|
ملکشان ناگاه چون اعراب شد زیر و زبر
|
هر یکی مردند و جز حسرت نبردند از جهان
|
|
هست عقبی منزل و دنیا ره و ما رهگذر
|
تو بمان شادان و باقی زندگان را مرده دان
|
|
هر که او وقتی بمیرد این دمش مرده شمر
|
روز دولت را اگر باشد هزاران آفتاب
|
|
شب شمر هر گه که مظلومی بنالد در سحر
|
بخت و دولت یافتی نیکی کن ای مقبل که نیست
|
|
ملک دنیا بیزوال و کار دولت بیغیر
|
عدل کن امروز تا باشد مقر تو بهشت
|
|
اندر آن روزی که گوید آدمی این المفر
|
ای شهنشاهی که افزونی ز افریدون به ملک
|
|
وی جهانداری که از قارون به مالی بیشتر،
|
سیف فرغانی نصیحت کرد و حالی بازگفت
|
|
باد پند و شعر او در طبع پاکت کارگر
|
سود دارد پند اگر چه اندرو تلخی بود
|
|
خوش بود در کام اگر چه بینمک باشد شکر
|