گر سایه‌ی جمال تو افتد بر آفتاب

گر ماه با رخ تو کند دعوی جمال ای یافته ز روی تو زیب و فر آفتاب!
بهر جوابش این همه رو بوده چون سپر بینی همه زبان شده چون خنجر آفتاب
گر بحر ژرف حسن تو موجی بر آورد چون ابر از آب لطف تو گردد تر آفتاب
گر آسمان به مایه شود کمتر از زمین ور از زحل به پایه شود برتر آفتاب،
جویای کوی تو ننهد پای بر فلک مشتاق روی تو ننهد دل بر آفتاب
ای عود سوز مهر تو دلهای عاشقان از نور مهر تست در آن مجمر آفتاب ...