جمال حق

چو غنچه‌های دگر بشکفند، ما برویم کنون بیا که صف سبزه را بیارائیم
درین دو روزه‌ی هستی همین فضیلت ماست که جور میکند ایام و ما شکیبائیم
ز سرد و گرم تنور قضا نمیترسیم برای سوختن و ساختن مهیائیم
اسیر دام هوی و قرین آز شدن اگر دمی و اگر قرنهاست، رسوائیم