هرچند که بر جزو بود کل غالب | باشد همه جزو کل خود را طالب | |
جزویست که کل خویش را ماند راست | بوطالب نعمه از علی بوطالب |
□
ای گوهر تو بر آفرینش غالب | چون رحمت ایزد همه خلقت طالب | |
از جملهی اولاد نبی چون تو کراست | فرزند تو و هر دو علی بوطالب |
□
بس شب که به روز بردم اندر طلبت | بس روز طرب که دیدم از وصل لبت | |
رفتی و کنون روز و شب این میگویم | کای روز وصال یار خوش باد شبت |
□
با بخل بود به غایتی پیوندت | کز قوت حکایتی کند خرسندت | |
وینک ز بلای بخل تو ده سالست | تا نشخور شیر میکند فرزندت |
□
دل باز چو بر دام غم عشق آویخت | صبر آمد و گفت خون غم خواهم ریخت | |
بس برنامد که دامن اندر دندان | از دست غم آخر به تک پای گریخت |
□
ای سغبهی آنانکه نمیجویندت | شهری و دهی ز دور میبویندت | |
نوبت چو به ما رسید توسن گشتی | ای آن و از آن بتر که میگویندت |
□
همواره چو بخت خود جوانی بادت | چون دولت خویش کامرانی بادت | |
ای مایهی زندگانی از نعمت تو | این شربت آب زندگانی بادت |
□
ای گشته ضمیر چون بهشت از یادت | انگیخته دولت جهان دل شادت | |
ای روز جهان مبارک از دولت تو | روز نو و سال نو مبارک بادت |
□
سیاره به خدمت سپرد خاک درت | خورشید که باشد که بود تاج سرت | |
شد هر دو جهان به بندگی تو مقر | چونان که به بندگی جد و پدرت |
□
گفتند که گل چمن به یکبار آراست | برخاست و کلید باغ و کاشانه بخواست | |
گل گفت که با او نبود کارم راست | دانی چه گلابخانه را راه کجاست |