موعظه در رفع امل

نزد طبیب عقل مبارک قدم شدم حال مزاج خویش بگفتم کماجرا
دل را چو از عفونت اخلاط آرزو محموم دید و سرعت نبضم بر آن گوا
گفتا بدن ز فضله‌ی آمال ممتلی است س المزاج حرص اثر کرده در قوا
بی‌شک بود مولد تب لرزه‌ی نیاز نامنهضم غذای امل بر سر غذا
ای دل به عون مسهل سقمونیای صبر وقتست اگر به تنقیه کوشی ز امتلا
مقصود از این میانه اگر حقنه‌ی دلست اول قدم ز اکل فضولست احتما