در مدح ناصرالدین طاهر و تهنیت رمضان و تحویل حمل

سایه افکند مه روزه و روز تحویل روز مسعود مبارک مه میمون جلیل
سایه‌ای نه که شود از رخ خورشید خجل سایه‌ای نه که بود بر در خورشید ذلیل
سایه‌ای کز مدد مد سوادش دادست دست کحال قضا دیده‌ی دین را تکحیل
سایه‌ای کز طرف دامن فضلش دارند دوش خورشید ردا تارک گردون اکلیل
هر دو فرخنده و میمون و مبارک بادند چه مه روزه و دیگر چه و روز تحویل
برکه بر ناصر دین صاحب عادل که خدای همه چیزیش بدادست مگر عیب و عدیل
ثانی سایه‌ی یزدان که به عالی عتبه‌اش نور خورشید قدم می‌ننهد بی‌تقبیل
ای صلاحیت عالم را کلک تو ضمان رزق ذریت آدم را کف تو کفیل
سایه‌ی عدل تو واصل به وجود و به عدم منهی حزم تو آگه ز کثیر و ز قلیل
نه سر امر تو در پیش ز شرم تغییر نه رخ رای تو بی‌رنگ ز ننگ تبدیل
حیز حزم تو چونان به اصابت مملوست که درو همچو خلا گنج نیابد تعطیل
جامه‌ی جاه ترا نقش همی بست قضا واسمان جامه‌ی خودرنگ همی‌کرد به نیل
به سر عجز رسد عون تو بی‌هیچ نشان به دم جور رسد عدل تو بی‌هیچ دلیل
خطبه بر مسرع حکم تو کند باد خفیف خوشه از خرمن علم تو چند خاک ثقیل
خجلت حلم تو دادست زمین را تسکین غیرت حکم تو دادست زمان را تعجیل
کوه اگر حلم ترا نام برد بی‌تعظیم ابر اگر دست ترا یاد کند بی‌تبجیل
کوه را زلزله چون کیک فتد در پاژه ابر را صاعقه چون سنگ فتد در قندیل
قبض ارواح کند تف سموم سخطت بی‌جواز اجل و واسطه‌ی عزرائیل
نشر اموات کند صوت صریر قلمت فارغ از مشغله‌ی صور و دم اسرافیل
چون زمین را شرف مولد تو حاصل شد آسمان راه نظیرت بزد اندر تحصیل