در مدح امیر عزالدین طوطی بک

خراب کرد به یکبار بخل کشور جود نماند در صدف مکرمات گوهر جود
وبال گشت همه فضل و علم و راحت و مال شرنگ گشت همه نوش و شهد و شکر جود
برفت باد مروت بگشت خاک وفا ببست آب فتوت بمرد آدر جود
نخفت فتنه و بی‌جفت خفت شخص هنر نماند همت و بی‌شوی ماند دختر جود
فلک به مهر نشد یک نفس مطیع خرد جهان به کام نشد یک زمان مسخر جود
دریده گشت به زوبین ناکسی دل لطف بریده گشت به شمشیر ممسکی سر جود
نمی‌دمد به مشامم نسیم سنبل عدل نمی‌دهد به دماغم بخار عنبر جود
به صدق نیست در این عهد بخت ناصر جاه به طبع نیست در این عصر ملک غمخور جود
هلاک گشت عقات امل ز گرسنگی مگر نماند به برج شرف کبوتر جود
چرا فروغ نیابد هوای سال امید که آفتاب هنر رفت در دو پیکر جود
وجود جود عدم گشت و نیست هیچ شکی که در جهان کرم کس ندید منظر جود
کنون که صبح خساست به شرق بخل دمید درون پرده شود آفتاب خاور جود
سهیل عدل نتابد به طرف قطب شرف سپهر ملک نگردد به گرد محور جود
در این هوس که خرامنده ماه من برسید به شکل عربده بر من کشید خنجر جود
لبش به نوش بیاکنده لطف صانع لطف رخش به مشک نگاریده صنع داور جود
به خشم گفت که چندین به رسم بی‌ادبان مگوی مرثیه‌ی جود در برابر جود
امید جود مبر از جهان کنون که گشاد فلک به طالع فرخنده بر جهان در جود
به عون همت سلطان عصر و شاه جهان شجاع دولت و سالار ملک و صفدر جود
خدایگان سلاطین ستوده عزالدین کمال ملت و دیهیم عدل و مفخر جود
جهانگشای ولی نعمتی که همت او همیشه هست به انعام روح‌پرور جود