اگر در حیز گیتی کمالست
|
|
ز آثار کمالالدین خالست
|
جهان محمدت محمود صدری
|
|
که بر مسند جهانی از رجالست
|
کمالی یافت عالم زو که با او
|
|
جز اندر بحر و کان نقصان محالست
|
ز بیم بخشش متواریانند
|
|
که دایم با تو از ایشان وصالست
|
یکی در حقهی قعر بحارست
|
|
یکی در صرهی جوف جبالست
|
به عهد او که دادیم باد عهدش
|
|
کمینه ثروت آمال مالست
|
طمع کی گربه در انبان فروشد
|
|
که بخل امروز با سگ در جوالست
|
چنان رسم سال از دهر برداشت
|
|
که پنداری زبان حرص لالست
|
سال ار میکند او میکند بس
|
|
سالی کان هم از بهر سالست
|
نخوانم کلک او را نال از این پس
|
|
که دریای نوالست آن نه نالست
|
مثال چرخ و خاک بارگاهش
|
|
حدیث تشنه و آب زلالست
|
چو گردونست قدرش نه که آنجا
|
|
نهایات جنوبست و شمالست
|
بحمدالله نه زان جنس است قدرش
|
|
که در ذاتش نهایت را مجالست
|
چو خورشید است رایش نه که او را
|
|
خللهای کسوفست و وبالست
|
معاذالله نه زان نوعست رایش
|
|
که او را در اثر تغییر حالست
|
خداوندا بگو لبیک هرچند
|
|
که بر خلقان خداوندی وبالست
|
تو آنی کز پی فرمان جزمت
|
|
میان چرخ را جوزا دوالست
|
کرشمهی همت تست آنکه دایم
|
|
ز گیتی التفاتش را ملالست
|
من ار گویم ثنا ورنه تو دانی
|
|
صبا را کمترین داعی نهالست
|
ز نیکو گفت حالش بینیاز است
|
|
کسی را کاسمان نیکو سگالست
|