ای عجب! این راه نه راه خداست

شعر من آینه‌ی کردار تست ناید از آئینه بجز حرف راست
روشنی اندوز که دلرا خوشی است معرفت آموز که جانرا غذاست
پایه‌ی قصر هنر و فضل را عقل نداند ز کجا ابتداست
پرده‌ی الوان هوی را بدر تا بپس پرده ببینی چهاست
به که بجوی و جر دانش چرد آهوی جانست که اندر چراست
خیره ز هر پویه ز میدان مرو با فلک پیر ترا کارهاست
اطلس نساج هوی و هوس چون گه تحقیق رسد بوریاست
بیهده، پروین در دانش مزن با تو درین خانه چه کس آشناست