در وصف کشتی هندی

ساخته از حکمت کار آگهان خانه‌ی گردنده بگرد جهان
نادره‌ی حکم خدای حکیم خانه روان ، خانگیانش مقیم
اهل سفر را همه بروی گذر همره اوساکن و او در سفر
گاه روشن همره او گشته آب آبله در پاش شده از حباب
عکس که بنمود باب اندرون کشتی خصم ست که بینی نگون
ماه رسن بسته چو دلو استوار یافته در خانه‌ی ماهی قرار
ماه نوی کاصل وی از سال خواست یک مه نو گشته بده سال راست
گشته گه‌ی سیر، هلالش زبون عکس هلال ست باب اندرون
صورت آن تخته که بد بی‌بها عین چو ابرو شده بر چشمها
لیک جزین فرق ندانم کنون کاوست سر افراخته ابر نگون
ابروی او داده بهر چشم نور چشم بد از ابروی نیکوش دور
همچو کمان پر خم و تیره از میان تیر ستاده ست و کمانش روان
او برسد تیر فلک را به اوج تیر به تیرش نرسد گاه موج
پیشتر از مرغ پرد در کشاد پیشتر از باد رود روز باد
وقت دو منزل بدمی بل دو چند بار سن و سلسله و تخته بند
بسته به زنجیر مسلسل دراز بحر روان زو شده زنجیر ساز
همچو کمان پر خم و تیز از میان پر، چو حواصل، زد و سو کرده باز
مرغ که آن از پر چو بین پرد طرفه بود لیک نه چندین پرد
هر طرفش ره بشتاب دگر هر قدمش سیر برآب دیگر
از تگ طوفان شکنش در شتاب معجز نوح آمده بر روی آب