ازان پس چو بشنید بهرام گرد

فرستاد خاقان یلان رابخواند به دیوان دینار دادن نشاند
چنین گفت مهتر بدین هر دو مرد که هشیار باشید روز نبرد
همیشه به بهرام دارید چشم چه هنگام شادی چه هنگام خشم
گذرهای جیحون بدارید پاک ز جیحون به گردون برآرید خاک
سپاهی دلاور بدیشان سپرد همه نامداران و شیران گرد
برآمد ز درگاه بهرام کوس رخ خورشد از گرد چون آبنوس
ز چین روی یکسر به ایران نهاد به روز سفندار مذ بامداد