دگر هفته با لشکری سرفراز

بفرمود تا زخم او را به تیر مصور نگاری کند بر حریر
سواری چو بهرام با یال و کفت بلند اشتری زیر و زخمی شگفت
کمان مهره و شیر و آهو و گور گشاده بر و چربه دستی به زور
شترمرغ و هامون و آن زخم تیر ز قیر سیه تازه شد بر حریر
سواری برافگند زی شهریار فرستاد نزدیک او آن نگار
فرستاده چون شد بر یزدگرد همه لشکر آمد بران نامه گرد
همه نامداران فروماندند به بهرام بر آفرین خواندند
وزان پس هنرها چو کردی به کار همی تاختندی بر شهریار