چو آگه شد از هفتواد اردشیر

سپه برکشید از دو رویه دو صف ز خورشید و شمشیر برخاست تف
چو آواز کوس آمد از پشت پیل همی مرد بیهوش گشت از دو میل
برآمد خروشیدن گاودم جهان پر شد از بانگ رویینه خم
زمین جنب جنبان شد از میخ نعل هوا از درفش سران گشت لعل
از آواز گوپال وز ترگ و خود همی داد گردون زمین را درود
تگ بادپایان زمین را کنان در و دشت شد پر سر بی‌تنان
برآن گونه شد لشکر هفتواد که گفتی بجنبید دریا ز باد
بیابان چنان شد ز هر دو سپاه که بر مور و بر پشه شد تنگ راه
برین گونه تا روز برگشت زرد برآورد شب چادر لاژورد
ز هر سو سپه باز خواند اردشیر پس پشت او بد یکی آبگیر
چو دریای زنگارگون شد سیاه طلایه بیامد ز هر دو سپاه
خورش تنگ بد لشکر شاه را که بدخواه او بسته بد راه را