فرستاده آمد به کردار باد

اگر باشد او سالیان پیش گاه ز دردی نپیچد جهاندار شاه
چهارم نهان دارم از انجمن یکی فیلسوفست نزدیک من
همه بودنیها بگوید به شاه ز گردنده خورشید و رخشنده ماه
فرستاده‌ی نامور بازگشت پی باره با باد انباز گشت
بیامد چو پیش سکندر بگفت دل شاه گیتی چو گل بر شگفت
بدو گفت اگر باشد این گفته راست بدین چار چیز او جهان را بهاست
چو اینها فرستد به نزدیک من درخشان شود جان تاریک من
بر و بوم او را نکوبم به پای برین نیکویی باز گردم به جای