چه گویند گردان که اسپش که برد | تهمتن بدین سان بخفت و بمرد | |
کنون رفت باید به بیچارگی | سپردن به غم دل بیکبارگی | |
کنون بست باید سلیح و کمر | به جایی نشانش بیابم مگر | |
همی رفت زین سان پر اندوه و رنج | تن اندر عنا و دل اندر شکنج |
چه گویند گردان که اسپش که برد | تهمتن بدین سان بخفت و بمرد | |
کنون رفت باید به بیچارگی | سپردن به غم دل بیکبارگی | |
کنون بست باید سلیح و کمر | به جایی نشانش بیابم مگر | |
همی رفت زین سان پر اندوه و رنج | تن اندر عنا و دل اندر شکنج |