که شاه سه کشور برآراستند
|
|
بر این گونه از جای برخاستند
|
اگر جنگ را من بجنبم ز جای
|
|
ندانند سر را بدین کین ز پای
|
نباید کزین کین به تو بد رسد
|
|
که کار بد از مردم بد رسد
|
مرا تخت بربر نیاید به کار
|
|
اگر بد رسد بر تن شهریار
|
فرستاده بشنید و آمد دوان
|
|
به نزدیک کاووس کی شد نهان
|
پیام تهمتن همه باز راند
|
|
چو بشنید کاووس خیره بماند
|
چنین داد پاسخ که مندیش ازین
|
|
نه گسترده از بهر من شد زمین
|
چنین بود تا بود گردان سپهر
|
|
که با نوش زهرست با جنگ مهر
|
و دیگر که دارنده یار منست
|
|
بزرگی و مهرش حصار منست
|
تو رخش درخشنده را ده عنان
|
|
بیارای گوشش به نوک سنان
|
ازیشان یکی زنده اندر جهان
|
|
ممان آشکارا نه اندر نهان
|
فرستاده پاسخ بیاورد زود
|
|
بر رستم زال زر شد چو دود
|
تهمتن چو بشنید گفتار اوی
|
|
بسیچید و زی جنگ بنهاد روی
|