نهفته چو بیرون کشید از نهان
|
|
به سه بخش کرد آفریدون جهان
|
یکی روم و خاور دگر ترک و چین
|
|
سیم دشت گردان و ایرانزمین
|
نخستین به سلم اندرون بنگرید
|
|
همه روم و خاور مراو را سزید
|
به فرزند تا لشکری برگزید
|
|
گرازان سوی خاور اندرکشید
|
به تخت کیان اندر آورد پای
|
|
همی خواندندیش خاور خدای
|
دگر تور را داد توران زمین
|
|
ورا کرد سالار ترکان و چین
|
یکی لشکری نا مزد کرد شاه
|
|
کشید آنگهی تور لشکر به راه
|
بیامد به تخت کی برنشست
|
|
کمر بر میان بست و بگشاد دست
|
بزرگان برو گوهر افشاندند
|
|
همی پاک توران شهش خواندند
|
از ایشان چو نوبت به ایرج رسید
|
|
مر او را پدر شاه ایران گزید
|
هم ایران و هم دشت نیزهوران
|
|
هم آن تخت شاهی و تاج سران
|
بدو داد کورا سزا بود تاج
|
|
همان کرسی و مهر و آن تخت عاج
|
نشستند هر سه به آرام و شاد
|
|
چنان مرزبانان فرخ نژاد
|