پیش آر جام لعل، تو ای جان جان ما
|
|
ما از کجا حکایت بسیار از کجا!
|
بگشاد و دست خویش، کمر کن بگرد من
|
|
جام بقا بیاور و برکن ز من قبا
|
صد جام درکشیدی و بر لب زدی کلوخ
|
|
لیکن دو چشم مست تو در میدهد صلا
|
آن می که بوی او بدو فرسنگ میرسد
|
|
پنهان همی کنیش؟! تو دانی، بکن هلا
|
از من نهان مدار، تو دانی و دیگران
|
|
زیرا که بندهی توم، آنگاه با وفا
|
این خود نشانهایست، نهان کی شود شراب؟
|
|
پیدا شود نشانش بر روی و در قفا
|
بر اشتری نشینی و سر را فرو کشی
|
|
در شهر میروی، که مبینید مر مرا
|
تو آنچنانک دانی و آن اشتر تو مست
|
|
عف عف همی کند که ببینید هر دو را
|
بازار را بهل سوی گلزار ران شتر
|
|
کانجاست جای مستان، هم جنس و هم سرا
|
ای صد هزار رحمت نوبر جمال تو
|
|
نیکوست حال ما که نکو باد حال تو
|