کرد زلیخا که نکردت کس
|
|
بنده خداوندهی خود را خرید
|
مست شدی بوسه همی بایدت
|
|
بوسه بران لب ده، کان میچشید
|
سخت خوشی، چشم بدت دور باد
|
|
ای خنک آن چشم که روی تو دید
|
دیدن روی تو بسی نادرست
|
|
ای خنک آن، گوش که نامت شنید
|
شعشعهی جام تو عالم گرفت
|
|
ولولهی صبح قیامت دمید
|
عقل نیابند به دارو، دگر
|
|
عقل ازین حیرت شد ناپدید
|
باز نیاید، بدود تا هدف
|
|
تیر چو از قوس مجاهد جهید
|
هدهد جان چون بجهد از قفص
|
|
میپرد از عشق به عرش مجید
|
تیغ و کفن میبرد و میرود
|
|
روح سوی قیصر و قصرمشید
|
رسته ز اندیشه که دل میفشرد
|
|
جسته ز هر خار که پا میخلید
|
چرخ ازو چرخ زد و گفت ماه
|
|
منک لنا کل غد الف عید
|
شد گه ترجیع و دلم میجهد
|
|
دلبر من داد سخن میدهد
|