من خانهی خرابم موقوف گنج حسنت | تو آب زندگانی من فرش تو چو جویم | |
خویی فراخ بودی با مردمان دلم را | تا غیر تو نگنجد امروز تنگ خویم | |
از نادری حسنت وز دقت خیالت | بیمحرمی بمانده سودا و های هویم | |
سیلاب عشق آمد از ربوهی بلندی | بهر خدا بسازش از وصل خویش بندی |