دزد اندیشهی بد را سوی زندان آرید
|
|
دست او سخت ببندید و به دیوان آرید
|
شحنهی عقل اگر مالش دزدان ندهد
|
|
شحنه را هم بکشانید و به سلطان ارید
|
تشنگان را بسوی آب صلایی بزنید
|
|
طوطیان را به کرم در شکرستان آرید
|
بزم عامست و شهنشاه چنین گفت که: « زود
|
|
ساقیان را همه در مجلس مستان آرید »
|
میرسد از چپ و از راست طبقهای نثار
|
|
نیم جانی چه بود جان فراوان آرید
|
هرچه آرید اگر مرده بود جان یابد
|
|
الله الله که همه رو به چنین جان آرید
|
دور اقبال رسید و لب دولت خندید
|
|
تا بکی دردسر و دیدهی گریان آرید
|
هرکی دل دارد آیینه کند آن دل را
|
|
آینه هدیه بدان یوسف کنعان آرید
|
بگشادند خزینه همه خلعت پوشید
|
|
مصطفی باز بیامد همه ایمان آرید
|
دستها را همه در دامن خورشید زنید
|
|
همه جمعیت ازان زلف پریشان آرید
|
اندرین ملحمه نصرت همه با تیغ خداست
|
|
از غنایم همه ابلیس مسلمان آرید
|
خنک آن جان که خبر یافت ز شبهای شما
|
|
خنک آن گوش که پر گشت ز هیهای شما
|