بحر ما را کنار بایستی

هر دمی صد جنازه می‌گذرد دیده‌ها سوگوار بایستی
ملک‌ها ماند و مالکان مردند ملکتی پایدار بایستی
عقل بسته شد و هوا مختار عقل را اختیار بایستی
هوش‌ها چون مگس در آن دوغست هوش را هوشیار بایستی
زین چنین دوغ زشت گندیده این مگس را حذار بایستی
معده پردوغ و گوش پر ز دروغ همت الفرار بایستی
گوش‌ها بسته است لب بربند از خرد گوشوار بایستی
از کنایات شمس تبریزی شرح معنی گذار بایستی