ای شاه ولایت دو عالم مددی | بر عجز و پریشانی حالم مددی | |
ای شیر خدا زود به فریادم رس | جز حضرت تو پیش که نالم مددی |
□
من کیستم از قید دو عالم فردی | عنقا منشی بلند همت مردی | |
دیوانهی بیخودی بیابان گردی | لبریز محبتی سرا پا دردی |
□
از چهره همه خانه منقش کردی | وز باده رخان ما چو آتش کردی | |
شادی و نشاط ما یکی شش کردی | عیشت خوش باد عیش ما خوش کردی |
□
عشقم دادی زاهل دردم کردی | از دانش و هوش و عقل فردم کردی | |
سجاده نشین با وقاری بودم | میخواره و رند و هرزه گردم کردی |
□
با فاقه و فقر هم نشینم کردی | بی خویش و تبار و بی قرینم کردی | |
این مرتبهی مقربان در تست | آیا به چه خدمت این چنینم کردی |
□
ای دیده مرا عاشق یاری کردی | داغم زرخ لاله عذاری کردی | |
کاری کردی که هیچ نتوان گفتن | الله الله چه خوب کاری کردی |
□
ای دل تا کی مصیبتافزا گردی | ای خون شده چند درد پیما گردی | |
انداختیم دربدر و کوی به کوی | رسوا کردی مرا، تو رسوا گردی |
□
ای آنکه به گرد شمع دود آوردی | یعنی که خط ارچه خوش نبود آوردی | |
گر دود دل منست دیرت بگرفت | ور خط به خون ماست زود آوردی |
□
ای چرخ بسی لیل و نهار آوردی | گه فصل خزان و گه بهار آوردی | |
مردان جهان را همه بردی به زمین | نامردان را بروی کار آوردی |
□
ای کاش مرا به نفت آلایندی | آتش بزدندی و نبخشایندی | |
در چشم عزیز من نمک سایندی | وز دوست جدا شدن نفرمایندی |