درماند کسی که بست در خوبان دل | وز مهر بتان نگشت پیوند گسل | |
در صورت گل معنی جان دید و بماند | پای دل او تا به قیامت در گل |
□
شیدای ترا روح مقدس منزل | سودای ترا عقل مجرد محمل | |
سیاح جهان معرفت یعنی دل | در بحر غمت دست به سر پای به گل |
□
ای عهد تو عهد دوستان سر پل | از مهر تو کین خیزد و از قهر تو ذل | |
پر مشغله و میان تهی همچو دهل | ای یک شبه همچو شمع و یک روزه چو گل |
□
در باغ کجا روم که نالد بلبل | بی تو چه کنم جلوهی سرو و سنبل | |
یا قد تو هست آنچه میدارد سرو | یا روی تو هست آنچه میدارد گل |
□
ای چارده ساله مه که در حسن و جمال | همچون مه چارده رسیدی بکمال | |
یا رب نرسد به حسنت آسیب زوال | در چارده سالگی بمانی صد سال |
□
میرست زدشت خاوران لالهی آل | چون دانهی اشک عاشقان در مه و سال | |
بنمود چو روی دوست از پرده جمال | چون صورت حال من شدش صورت حال |
□
هر نعت که از قبیل خیرست و کمال | باشد ز نعوت ذات پاک متعال | |
هر وصف که در حساب شرست و وبال | دارد به قصور قابلیات مل |
□
یا رب به علی بن ابی طالب و آل | آن شیر خدا و بر جهان جل جلال | |
کاندر سه مکان رسی به فریاد همه | اندر دم نزع و قبر هنگام سال |
□
گر با غم عشق سازگار آید دل | بر مرکب آرزو سوار آید دل | |
گر دل نبود کجا وطن سازد عشق | ور عشق نباشد به چه کار آید دل |
□
هر جا که وجود کرده سیرست ای دل | میدان به یقین که محض خیرست ای دل | |
هر شر ز عدم بود، عدم غیر وجود | پس شر همه مقتضای غیرست ای دل |