لطف دانی؟ آنچه آید از خدا
|
|
خواه ذل و فقر، خواه عز و غنا
|
هر که او را این صفت حالی نشد
|
|
دل ز حب ماسوی خالی نشد
|
نفی، «لاتأسوا علی ما فاتکم»
|
|
یأس آوردش، شده از راه گم
|
نیست با وجه زهادت معتبر
|
|
نقد باغ و راغ و گاو و اسب و خر
|
گرچه اینها غالبا سد رهند
|
|
پایبند ناقصان گمرهند
|
آنکه گشت آگاه و شد واقف ز حال
|
|
داند از دنیا بود بس انفعال
|
مال دنیا را معین خود مدان
|
|
ای محدث «فاحذروا» را هم بخوان
|
حب دنیا، گرچه رأس هر خطاست
|
|
اهل دنیا را در آن، بس خیرهاست
|
حب آن، رأس الخطیات آمدست
|
|
بین حب الشیء و الشیء فرق هست
|
سیب، طعمش قوت دل میدهد
|
|
گه ز رنگش، طفل را دل میجهد
|
عاقل آن را بهر قوت میخورد
|
|
بهر رنگش، طفل حسرت میبرد
|
پس مدار کارها، عقل است، عقل
|
|
گر نداری باور، اینک راه نقل
|