نان و حلوا چیست، دانی ای پسر؟
|
|
قرب شاهان است، زین قرب، الحذر
|
میبرد هوش از سر و از دل قرار
|
|
الفرار از قرب شاهان، الفرار
|
فرخ آنکو رخش همت را بتاخت
|
|
کام از این حلوا و نان، شیرین نساخت
|
قرب شاهان، آفت جان تو شد
|
|
پایبند راه ایمان تو شد
|
جرعهای از نهر قرآن نوش کن
|
|
آیهی «لا ترکنوا» را گوش کن
|
لذت تخصیص او وقت خطاب
|
|
آن کند که ناید از صد خم شراب
|
هر زمان که شاه گوید: شیخنا!
|
|
شیخنا مدهوش گردد، زین ندا
|
مست و مدهوش از خطاب شه شود
|
|
هر دمی در پیش شه، سجده رود
|
میپرستد گوییا او شاه را
|
|
هیچ نارد یاد، آن الله را
|
الله الله، این چه اسلام است و دین
|
|
شرک باشد این، به ربالعالمین
|