هین کژ و راست میروی باز چه خوردهای بگو
|
|
مست و خراب میروی خانه به خانه کو به کو
|
با کی حریف بودهای بوسه ز کی ربودهای
|
|
زلف که را گشودهای حلقه به حلقه مو به مو
|
نی تو حریف کی کنی ای همه چشم و روشنی
|
|
خفیه روی چو ماهیان حوض به حوض جو به جو
|
راست بگو به جان تو ای دل و جانم آن تو
|
|
ای دل همچو شیشهام خورده میت کدو کدو
|
راست بگو نهان مکن پشت به عاشقان مکن
|
|
چشمه کجاست تا که من آب کشم سبو سبو
|
در طلبم خیال تو دوش میان انجمن
|
|
مینشناخت بنده را مینگریست رو به رو
|
چون بشناخت بنده را بنده کژرونده را
|
|
گفت بیا به خانه هی چند روی تو سو به سو
|
عمر تو رفت در سفر با بد و نیک و خیر و شر
|
|
همچو زنان خیره سر حجره به حجره شو به شو
|
گفتمش ای رسول جان ای سبب نزول جان
|
|
ز آنک تو خوردهای بده چند عتاب و گفت و گو
|
گفت شرارهای از آن گر ببری سوی دهان
|
|
حلق و دهان بسوزدت بانگ زنی گلو گلو
|
لقمه هر خورنده را درخور او دهد خدا
|
|
آنچ گلو بگیردت حرص مکن مجو مجو
|
گفتم کو شراب جان ای دل و جان فدای آن
|
|
من نهام از شتردلان تا برمم به های و هو
|
حلق و گلوبریده با کو برمد از این ابا
|
|
هر کی بلنگد او از این هست مرا عدو عدو
|
دست کز آن تهی بود گر چه شهنشهی بود
|
|
دست بریدهای بود مانده به دیر بر سمو
|
خامش باش و معتمد محرم راز نیک و بد
|
|
آنک نیازمودیش راز مگو به پیش او
|