صد گونه خوشی دیدم ز اشی | گفتم که لبت گفتا نچشی | |
بر گورم اگر آیی بنگر | پرعشق بود چشمم ز کشی | |
آن باغ بود نی نقش ثمر | و آن گنج بود نی صورت زر | |
شب عیش بود نی نقل و سمر | لا تسالنی زان چیز دیگر |
صد گونه خوشی دیدم ز اشی | گفتم که لبت گفتا نچشی | |
بر گورم اگر آیی بنگر | پرعشق بود چشمم ز کشی | |
آن باغ بود نی نقش ثمر | و آن گنج بود نی صورت زر | |
شب عیش بود نی نقل و سمر | لا تسالنی زان چیز دیگر |