تازه شد از او باغ و بر من | شاخ گل من نیلوفر من | |
گشته است روان در جوی وفا | آب حیوان از کوثر من | |
ای روی خوشت دین و دل من | ای بوی خوشت پیغامبر من | |
هر لحظه مرا در پیش رخت | آیینه کند آهنگر من | |
من خشک لبم من چشم ترم | این است مها خشک و تر من | |
آن کس که منم خاک در او | میکوبد او بام و در من | |
آن کس که منم پابسته او | میگردد او گرد سر من | |
باده نخورم ور ز آنک خورم | او بوسه دهد بر ساغر من | |
پستان وفا کی کرد سیه | آن دایه جان آن مادر من | |
از من دو جهان صد بر بخورد | چون آید او اندر بر من | |
دزدار فلک قلعه بدهد | چون گردد او سرلشکر من | |
بربند دهان غماز مشو | غماز بس است آن گوهر من |