کجاست کام دل و آرزوی دیدهی من
|
|
کجاست نور دو چشم رمد رسیدهی من
|
گزیدهاند ز من جملهی همدمان دوری
|
|
کجاست همدم یکتای برگزیدهی من
|
فغان که از قفس سینه زود رفت برون
|
|
چو مرغ روح تو مرغ دل رمیدهی من
|
امید بود که روز اجل رود در خاک
|
|
به اهتمام تو جسم ستم کشیدهی من
|
فغان که چرخ به صد اهتمام میشوید
|
|
غبار قبر تو اکنون به آب دیدهی من
|
زمانه بی تو مرا گو کباب کن که شداست
|
|
پر از نمک دل مجروح خون چکیدهی من
|
سیاه باد زبانش که بیمحابا راند
|
|
زبان به مرثیه این کلک سر بریدهی من
|
ز شوره گل طلبد هر که بعد ازین جوید
|
|
طراوت از غزل و صنعت از قصیدهی من
|
چرا که بلبل طبعم شکسته بال شده
|
|
زبان طوطی نطقم ز غصه لال شده
|
گل عذار تو در خاک گشت خوار دریغ
|
|
خط غبار تو در قبر شد غبار دریغ
|
بهار آمد و گل در چمن شکفت و تو را
|
|
شکفته شد گل حسرت درین بهار دریغ
|
بماند داغ تو در سینه یادگار و نماند
|
|
فروغ روی تو در چشم اشگبار دریغ
|
نکرده شخص تو بر رخش عمر یک جولان
|
|
روان به مرکب تابوت شد سوار دریغ
|
بهار عمر تو را بود وقت نشو و نما
|
|
تگرگ مرگ برآورد از آن دمار دریغ
|
ز قد وروی تو صد آه وصدهزار فغان
|
|
ز خلق و خوی تو صد حیف و صد هزار دریغ
|
ز مهربانیت ای ماه اوج مهر افسوس
|
|
ز همزبانیت ای سرو گل عذار دریغ
|
تو را سپهر ملاعب گران بها چون یافت
|
|
ربود از منت ای در شاه وار دریغ
|
شکفتهتر ز تو در باغ ما نبود گلی
|
|
به چشم زخم خسان ریختی ز بار دریغ
|