گر تو را بخت یار خواهد بود
|
|
عشق را با تو کار خواهد بود
|
عمر بیعاشقی مدان به حساب
|
|
کان برون از شمار خواهد بود
|
هر زمانی که میرود بیعشق
|
|
پیش حق شرمسار خواهد بود
|
هر چه اندر وطن تو را سبکست
|
|
ساعت کوچ بار خواهد بود
|
بر تو این دم که در غم عشقی
|
|
چون پدر بردبار خواهد بود
|
فقر کز وی تو ننگ میداری
|
|
آن جهان افتخار خواهد بود
|
تلخی صبر اگر گلوگیر است
|
|
عاقبت خوشگوار خواهد بود
|
چون رهد شیر روح از این صندوق
|
|
اندر آن مرغزار خواهد بود
|
چون از این لاشه خر فرود آید
|
|
شاه دل شهسوار خواهد بود
|
دامن جهد و جد را بگشا
|
|
کز فلک زر نثار خواهد بود
|
تو نهان بودی و شدی پیدا
|
|
هر نهان آشکار خواهد بود
|
هر کی خود را نکرد خوار امروز
|
|
همچو فرعون خوار خواهد بود
|
هر که چون گل ز آتش آب نشد
|
|
اندر آتش چو خار خواهد بود
|
چون شکار خدا نشد نمرود
|
|
پشهای را شکار خواهد بود
|
هر که از نقد وقت بست نظر
|
|
سخرهای انتظار خواهد بود
|
هر که را اختیار کردش عشق
|
|
مست و بیاختیار خواهد بود
|
هر که او پست و مست عشق نشد
|
|
تا ابد در خمار خواهد بود
|
هر که را مهر و مهر این دم نیست
|
|
اشتری بیمهار خواهد بود
|
در سر هر که چشم عبرت نیست
|
|
خوار و بیاعتبار خواهد بود
|
بس کن ار چه سخن نشاند غبار
|
|
آخر از وی غبار خواهد بود
|