دلم آن آهوی حرم شب و روز
|
|
از طواف درت در احرام است
|
وز حسد خاک میکند بر سر
|
|
تن که دور از درت به ناکام است
|
خطه خاطر همایونت
|
|
که گذرگاه پیک و الهام است
|
همه سری در آن چه دارد راه
|
|
پس چه حاجت به عرض و اعلام است
|
منم آن مادح فدائی تو
|
|
که ز من تا نصیر یک گام است
|
نه از آن فرقهام که بهر طمع
|
|
مدحشان جمله دانه و دام است
|
یا زبان نیازشان هر دم
|
|
خواهشی با هزار ابرام است
|
خواهش محتشم توجه توست
|
|
که دوای جمیع آلام است
|
گرچه ناکامی که هست مرا
|
|
در پی آن جهان جهان کام است
|
ورچه انعام خاص پی در پی
|
|
از تو نسبت به حال من عام است
|
این که دانستهای مرا سگ خویش
|
|
بهتر از صد هزار انعام است
|