وله فی در الفاظه فی مدیحه ایضا

همانا آیت گیتی ستانی و جهانبانی پس از شاه جهان در شان آن کشورستان آمد
آیا مسندنشین دارای ملک آرای نیکورای که ملک خوش سوادت خال رخسار جهان آمد
به مسند کامران بنشین ز دولت دادخود بستان که دوران تو را مدت بقای جاودان آمد
عجب آبیست در جوی تو فرمان قضا جریان که بر پست و بلند و سفلی و علوی روان آمد
برای دشمنت خوش مژده‌ای از آگهان دارم که از غیبش به سر اینک بلای ناگهان آمد
عدوی گاو دل کامد بحر بت کیست میدانی زیان کاری که پیش حمله‌ی شیر ژیان آمد
به بال کاغذین شد مرغ جود از هر طرف پران تو را بهر عطا هرگاه کلک اندر بنان آمد
به بحر آشامی از دنبال لب تر کردن قطره پس از طوف در حاتم بدین در می‌توان آمد
تو از اهل زمین مدحت طلب شو محتشم حالا که هرکس مدح خان گفت آسمانش مدح خوان آمد
چه گفتی مدح و سفتی درو زیب گوش جان کردی دعا را باش آماده که اینک وقت آن آمد
تواند تا سخن از پرتو الهام ربانی فرو بر خاطر اهل زمین از آسمان آمد
ز دلها هرچه آید بر زبانها مدح خان بادا که از بدو ازل دقت شناس و نکته‌دان آمد