فی مدح محمدخان ترکمان فی حالة نزوله به کاشان

روز دغا در مصاف تیغ مبارز شکاف بر سر فارس چو راند بر فرس آسان رسید
سینه‌ی اعدای او خانه‌ی زنبور شد بس که ز شستش بر او ناوک پران رسید
خصم دغا هرکجا کرد ز دستش فراز مرگ همانجا به او دست و گریبان رسید
بس که شد از هیبتش جان ز بدنها برون تیغ بهر سو که راند بر تن بی‌جان رسید
جانب او بس که داشت بیش ز امکان فضا بر سر خصمش اجل پیش ز فرمان رسید
ای مه انجم حشم وی ملک محتشم کز نسقت ملک را کار به سامان رسید
من بره‌ی طاعتت گرچه ز دوران نیم جان به لب طاقتم از غم دوران رسید
شربت لطفی فرست کاین تن رنجور را درد کشیدن خطاست حال که درمان رسید
تا ز صعود بخار خواهد از ابر بهار قطره ز بالا فتاد رشحه به بستان رسید
ابر نوال تو را مایه کم از یم مباد کز تو به هر کس که بود رشحه‌ی احسان رسید