وله ایضا من درر منظوماته فی مدح دستورالاعظم میرزامحمد

پستی ما کردار تقصیر این فعل ارتکاب وان بلندیهای همت کرد آن امر التزام
ای به دوران تو دولت را رواج اندر رواج وی به تدبیر تو عالم را نظام اندر نظام
در ازل ذیل جلالت از غبار خود کشید سرمه‌ی امیدواری در دو چشم اعتصام
در عبارت آفرینی گرنه یکتائی چرا خلقت خلاق و اقوال تو را نشاست نام
زین شرف کاندر بنان اشرف در جنبش است تا به زانو می‌رود در مشگ کلک خوش‌خرام
کز لک مژگان خود چشمت برون آرد ز سر سوی بدبینت اگر بینی به چشم انتقام
در ثنایت معترف گردم به عجز خویشتن گرنه با طبع من اقبال تو یابد انضمام
سرورا بی‌جد و جهدی از ریاض لطف تو محتشم را خورد اگر بوی عطائی بر مشام
طوق در گردن غلامی هم شدش پیدا که هست در لقب مالک رقاب پادشاهان کلام
ابتدا به در دعا اکنون که گر سحرست شعر پیش نازک طبع دارد لذت تام اختتام
تا سپهر پیر را در سایه باشد آفتاب ز اقتصای وضع دوران سال و ماه و صبح و شام
ظل شاه نوجوان بر فرق فرقد سای تو باد چون ظل تو بر فرق خلایق مستدام