پستی ما کردار تقصیر این فعل ارتکاب
|
|
وان بلندیهای همت کرد آن امر التزام
|
ای به دوران تو دولت را رواج اندر رواج
|
|
وی به تدبیر تو عالم را نظام اندر نظام
|
در ازل ذیل جلالت از غبار خود کشید
|
|
سرمهی امیدواری در دو چشم اعتصام
|
در عبارت آفرینی گرنه یکتائی چرا
|
|
خلقت خلاق و اقوال تو را نشاست نام
|
زین شرف کاندر بنان اشرف در جنبش است
|
|
تا به زانو میرود در مشگ کلک خوشخرام
|
کز لک مژگان خود چشمت برون آرد ز سر
|
|
سوی بدبینت اگر بینی به چشم انتقام
|
در ثنایت معترف گردم به عجز خویشتن
|
|
گرنه با طبع من اقبال تو یابد انضمام
|
سرورا بیجد و جهدی از ریاض لطف تو
|
|
محتشم را خورد اگر بوی عطائی بر مشام
|
طوق در گردن غلامی هم شدش پیدا که هست
|
|
در لقب مالک رقاب پادشاهان کلام
|
ابتدا به در دعا اکنون که گر سحرست شعر
|
|
پیش نازک طبع دارد لذت تام اختتام
|
تا سپهر پیر را در سایه باشد آفتاب
|
|
ز اقتصای وضع دوران سال و ماه و صبح و شام
|
ظل شاه نوجوان بر فرق فرقد سای تو
|
|
باد چون ظل تو بر فرق خلایق مستدام
|