ایضا فی مدح شاهزاده مظفرلوا سلطان حمزه میرزا گفته

ز وی ای دهر ایمن باش در سالاری عالم کزوالحال کار صد جهان سالار می‌آید
هلالی می‌شود پیدا به زیر دامن گردون چو با چتر شهنشاهی سلیمان وار می‌آید
ولی تابان هلالی کافتاب اندر جوار آن به صد ضعف سها در دیده‌ی پندار می‌آید
در آئین جهانداری ازین خرد بزرگ آئین زیاد از صد جم و دارا و کسری کاری می‌آید
در آفاق آن چه ابر دست او برخلق می‌بارد حساب آن زدست خالق جبار می‌آید
اگر صد بحر احسان محتشم من بعد از هر سو به جنبش بهر بیع گوهر اشعار می‌آید
تو از همت باب لطف این شهزاد لب تر کن کز انهار نوالش بحر در زنهار می‌آید
به مدت گرچه شد سی‌سال کز نزد شهنشاهان برایت نقد و جنس از اندک و بسیار می‌آید
بشارت باد کایندم روی دربخشنده‌ای داری که عارش از عطای درهم و دینار می‌آید
زری و خلعتی هربار می‌آمد تماشا کن که چون با خلعت زر اسب زین انبار می‌آید
به شاهان تا به اولاد جهانبان نوبت شاهی مدام از اقتضای دولت بسیار می‌آید
همین شهزاده تا روز جزا زیب جهان بادا که خوش زیبنده در چشم اولوالابصار می‌آید