ز ترکتاز تو بر ران آسمان مه نو
|
|
نشان تازهای از زخم نعل یکران است
|
تن فلک هدف ناوک زره بر تست
|
|
که از ستاره بر او صد هزار پیکان است
|
سپهر منزلتا سرو را اگرچه مرا
|
|
هزار گونه شکایت ز دست دوران است
|
ولی به خوشدلی دولت ملازمتت
|
|
هزار منتم از روزگار بر جان است
|
به یک عطیه ز لطف تو میشوم قانع
|
|
که فیالحقیقه به از صد هزار احسان است
|
اجازه ده که ز احوال خویش یک دو سه حرف
|
|
ادا کنم که سزاوار سمع سلطان است
|
عدوی سرکش من آتشی است تیز و مرا
|
|
برای کشتن او صد دلیل و برهان است
|
منم که در چمن مدح حیدر کرار
|
|
همیشه بلبل طبعم هزار دستان است
|
سیه دلی که بود در دلش عداوت من
|
|
بسان هیمهی دوزخ سزاش نیران است
|
منم فصیح زبان عندلیب خوش نفسی
|
|
که باغ منقبت از طبع من گلستان است
|
منافقی که هلاک من از خدا خواهد
|
|
هلاک ساختن او رواج ایمان است
|
منم فدائی آل علی و مدعیم
|
|
به این که دشمن من گشته خصم ایشان است
|
رعایت دل من واجبست کشتن او
|
|
گناه نیست که کفارهی گناهان است
|
شعار من شب و روزست مدح حیدر و آل
|
|
گواه دعوی من کردگار دیان است
|
فعال خصم بدافعال من ز اول عمر
|
|
چو ظاهر است چه حاجت به شرح تبیانست
|
دل مکدرش از زنگ جهل خالی نیست
|
|
ولی تنش ز لباس کمال عریان است
|
غرور مال چنان کرده غارت دینش
|
|
که غافل از غضب شاه و قهر سلطان است
|
به قبض روح پلیدش فرست قورچهای
|
|
کنون که قابض تمغای ملک کاشان است
|
که از توجه پاکان و آه غمناکان
|
|
درین دو روزه به خاک سیاه یکسان است
|
به او مجال حکایت مده که هر نفسش
|
|
در آستین حیل صد هزار دستان است
|