ای سخت گرفته جادوی را | شیری بنموده آهوی را | |
از سحر تو احولست دیده | در دیده نهادهای دوی را | |
بنمودهای از ترنج آلو | کی یافت ترنج آلوی را | |
سحر تو نمود بره را گرگ | بنموده ز گندمی جوی را | |
منشور بقا نموده سحرت | طومار خیال منطوی را | |
پر باد هدایتست ریشش | از سحر تو جاهل غوی را | |
سوفسطاییم کرد سحرت | ای ترک نموده هندوی را | |
چون پشه نموده وقت پیکار | پیلان تهمتن قوی را | |
تا جنگ کنند و راست آرند | تقدیر و قضای مستوی را | |
سوفسطایی مشو خمش کن | بگشای زبان معنوی را |