ای دهر پیر عیش ز سر گیر کاسمان
|
|
مهد زمین سپرد به دارای نوجوان
|
ای چرخ خوش بگرد که خوش بیدرنگ گشت
|
|
دوران به کام شاه جوان بخت کامران
|
ای دور پای بر سر اندوه زن که زد
|
|
عیش ابد صلا به خدیر جهان سنان
|
خرم شو ای بسیط زمین کاین بساط شد
|
|
موکب نشین خسرو آخر زمانیان
|
جمشید مصطفی سیر مرتضی لقب
|
|
باج سر جهان سر چندین خدایگان
|
یعنی ولی والا اعظم نظام شاه
|
|
شاه یگانه ناظم منظومهی زمان
|
صاحب نگین تاج ور مملکت گشا
|
|
مسندنشین تخت ده پادشه نشان
|
شاهنشهی که خطبهی فرماندهی چه خواند
|
|
بستند از محاکمهی فرمان دهان دهان
|
خورشید اگر صعود کند صدهزار قرن
|
|
مشکل اگر به نعل سمندش کند قران
|
وز پویهی نعل اگر فکند رخش همتش
|
|
بر غرفهی فلک شکند فرق فرقدان
|
در باغ اگر عبور کند باد هیبتش
|
|
کس برگ ارغوان نشناسد ز زعفران
|
در دل اگر عبور کند صیت صولتش
|
|
از هول بشکند قفس جسم مرغ جان
|
ای بر در سرای تو هر صبح آفتاب
|
|
تا شام کرده فره چرانی ملازمان
|
از کبر حاجیان تو پهلو تهی کنند
|
|
یابند اگر به پادشه انجم اقتران
|
مخفی تواند از تو شدن حال خلق اگر
|
|
ذرات از آفتاب تواند شدن نهان
|
در بطن پشه پیل تواند شدن مقیم
|
|
گنجد اگر سکون تو در ساحت مکان
|
دریا درون قطره تواند گرفت جا
|
|
گر جا کند جلال تو در جوف آسمان
|
کوته کند چو عدل تو پای ستم ز ملک
|
|
دزد دراز دست کند حفظ پاسبان
|
آفاق حارسا ملکا ملک وارثا
|
|
ای هم به ارث و هم به حسب شاه و شه نشان
|
هست این قصیده تحفهی ثالث که من به هند
|
|
با صد هزار گنج دعا کردهام روان
|