چون همه عشق روی تست جمله رضای نفس ما
|
|
کفر شدست لاجرم ترک هوای نفس ما
|
چونک به عشق زنده شد قصد غزاش چون کنم
|
|
غمزه خونی تو شد حج و غزای نفس ما
|
نیست ز نفس ما مگر نقش و نشان سایهای
|
|
چون به خم دو زلف تست مسکن و جای نفس ما
|
عشق فروخت آتشی کب حیات از او خجل
|
|
پرس که از برای که آن ز برای نفس ما
|
هژده هزار عالم عیش و مراد عرضه شد
|
|
جز به جمال تو نبود جوشش و رای نفس ما
|
دوزخ جای کافران جنت جای ممنان
|
|
عشق برای عاشقان محو سزای نفس ما
|
اصل حقیقت وفا سر خلاصه رضا
|
|
خواجه روح شمس دین بود صفای نفس ما
|
در عوض عبیر جان در بدن هزار سنگ
|
|
از تبریز خاک را کحل ضیای نفس ما
|